دشوارترین قدم،همان قدم اول است

وبلاگ رسمی ملیکا عطار تبریزی

دشوارترین قدم،همان قدم اول است

وبلاگ رسمی ملیکا عطار تبریزی

ترجمه مقاله تفکر استراتژیک و رویکردهای آن

سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۳۶ ق.ظ

تفکر استراتژیک و رویکردهای آن

 

چکیده

تفکر استراتژیک با تحلیل فرصت­ها و مسائل از یک نگاه جامع سروکار دارد و عواقب احتمالی اعمال شما بر دیگران را در نظر می­گیرد. متفکران استراتژیک تصویر آینده را مجسم می­کنند و روش عمل­گرایی برای چالش­ها و موضوعات روزانه دارند. آن­ها این کار را از طریق یک فرآیند مداوم انجام می­دهند و آن را به عنوان یک عمل واحد در نظر نمی­گیرند. وقتی که شما به صورت استراتژیک فکر می­کنید، شما فراتر از کارهای روزانه هستید و محیط بزرگتری را در نظر خواهید گرفت که در آن کار می­کنید. فرضیه­های انجام کارها در شرکت یا صنعت را به چالش می­کشید. شما اطلاعات پیچیده و اغلب مبهم را جمع­آوری کرده و تحلیل می­کنید. از نتیجه­ی تحلیل­ها برای تعیین موضوعات اصلی و اعمال مناسب استفاده می­کنید. تشخیص اینکه تفکر استراتژیک باید هم بر افراد و هم بر سطوح سازمان تاکید کند، افراد و به ویژه مدیران ارشد را قادر خواهد ساخت تا محدوده­ی گسترده­تری از استراتژی­های ممکن را برای توسعه­ی تفکر استراتژیک در سازمانشان به تصویر بکشند. در حالیکه اگر مدیران ارشد تفکر استراتژیک را فقط به شکل یک سبک تفکر استراتژیک فردی در نظر بگیرند چنین مواردی اتفاق نمی­افتد. سازمان­هایی که در هر دو سطح تاکید برتفکر استراتژیک موفق هستند، ظرفیت عمده­ای ایجاد خواهند کرد که تعامل سازمانی و یادگیری را از طریق واحدهای تجاری استراتژیک و نواحی عملیاتی را تسهیل می­کند. تقلید از این ظرفیت بزرگ برای رقبا مشکل خواهد بود و این ظرفیت سازمان را در مقابل تغییر، انعطاف­پذیر و تطبیق­پذیر می­کند و برای باقی ماندن در صحنه و موفق شدن در محیط آشفته­ی قرن بیست و یک یاری می­رساند. 

کلمات کلیدی: تفکر استراتژیک، برنامه­ریزی، رویکرد سیستمی

1.       مقدمه

مدیریت استراتژیک ابزاری برای معرفی مفاهیم و رویکردهاست، اما معرفی "تفکر استراتژیک" با تعریف خودش مشکل است زیرا پیچیدگی مفهومی در این روش وجود دارد. تعریف­های متعددی برای تفکر استراتژیک ارائه شده­اند که هرکدام به جنبه­ای از این رویکرد پرداخته­اند. با این حال هیچ­کدام از آن­ها حاوی همه­ی ابعاد نیست. در چنین شرایطی برای معرفی بهتر است به طبیعت و مشخصه­های تفکر استراتژیک بپردازیم تا تعاریف آن. بنابراین باید سعی شود تا یک دید صحیح از این رویکرد مجسم شود. تفکر استراتژیک فرصت­ها و مسائل را از دیدگاهی جامع تحلیل می­کند و عواقب احتمالی اعمال را بر دیگران در نظر می­گیرد. متفکران استراتژیک تصویر آینده را مجسم می­کنند و رویکردی عملی برای چالش­ها و موضوعات روزانه دارند. آن­ها این کار را از طریق یک فرآیند مداوم انجام می­دهند و آن را به عنوان یک عمل در نظر نمی­گیرند.

مانند مدیران دیگر شما همیشه با موقعیت­ها، مسائل یا تصمیم­های چالشی روبرو هستید. وظیفه­ی شما این است که تا حد ممکن با استفاده از اطلاعات موجود، بهترین را انجام دهید. در دنیای ایده­آل شما برای غلبه بر چالش­ها به همه­ی اطلاعات دسترسی دارید. اما در دنیای واقعی فقط بخشی از اطلاعات برای شما در دسترس است و چون شما در بخشی از یک سازمان کار می­کنید، شما اطلاعات محدودی از نیروهای خارج از محیط خود دارید. "تفکر استراتژیک به شما کمک می­کند تا بر این محدودیت­ها غلبه کنید" (Ghafarian, Ali Ahmadi, 2002: p. 28). وقتی شما استراتژیک فکر می­کنید، فراتر از کارهای روزانه انجام می­دهید و محیط بزرگتری از آنچه که در آن کار می­کنید در نظر خواهید گرفت. فرضیه­های انجام کار در شرکت یا صنعت را به چالش می­کشید. اطلاعات پیچیده و اعلب مبهم را جمع­آوری کرده و تحلیل می­کنید. از نتایج تحلیل­ها برای تعیین موضوعات اصلی و اقدامات مناسب استفاده می­کنید. همه­ی کارهای ذکر شده با این دیدگاه دنبال می­شوند که به بهترین نتایج برای کسب­وکار منجر شود. تفکر استراتژیک تحلیل فرصت­ها و مسائل با دیدگاه گسترده و فهم تاثیر بالقوه­ای است که می­توانند بر همدیگر داشته باشند. "متفکران استراتژیک آنچه می­تواند باشد را مجسم می­کنند و دیدگاه جامعی نسبت به چالش­ها و موضوعات روزانه دارند" (Ghafarian, Kiani, 130, p 157).

2.     رویکرد برنامه­ریزی استراتژیک و تفکر استراتژیک

این دو رویکرد (برنامه­ریزی و تفکر استراتژیک) مربوط به حاصل 10 مکتب فکری استراتژی است که به یک محیط قابل تشخیص و "برنامه­ریزی" تعلق دارد. برنامه­ریزی استراتژیک به عنوان بخشی از این مکتب تعریف شده است که برای "یادگیری" قابل پیش­بینی موثر است و تفکر استراتژیک در این مکتب در محیط "تفکر استراتژیک" و محیط غیر قابل پیش­بینی و غیر قابل درک مناسب است. بنابراین به عنوان یک سازمان تلقی شده است. رویکرد مناسب برای "هدایت[1]" امروزی که با تکامل بالا و غیر قابل پیش­بینی است، رویکردی است که مزیت­هایی برای سازمان در مقابل رقبا داشته باشد و سهم بازار بزرگتری را به دست دهد: "ارزش کوچ[2]" به آن بدهد. Adrian Slutsky در کتاب خود عنوان کرده است که یک شرکت کوچک جدید با یک استراتژی خلاقانه و موثر، خودش تمام مزایای مهارت مدیریت حیاتی در "تفکر استراتژیک" هزار ساله­ی یک صنعت را صاحب است.

تفکر استراتژیک یک مدیر را قادر می­سازد تا بفهمد چه فاکتورهایی در دستیابی به اهداف موثر است و کدام­ها موثر نیستند و چرا و چگونه این فاکتورها برای مشتری ایجاد ارزش می­کنند؟ این بینش در مورد ایجاد فاکتورهای موثر، قدرت تشخیص ایجاد می­کند. بدون این تشخیص، صرفاً منابع سازمانی (مادی و غیر مادری) در دستیابی به موفقیت بی­فایده خواهند بود. (Emamgholi born, 2013, p. 201).

Kenichi Ohmae در کتاب خود با عنوان "تفکر استراتژیک" می­گوید که اگر شما موضوعات اساسی را تشخیص ندهید، هرآنچه که فشارهای فیزیکی و روانی بر خود و کارمندانتان تحمیل کنید، نتیجه به جز سردرگمی و شکست نخواهد بود (Kenichi Ohmae, 1992, p. 29). تفکر استراتژیک شناخت به موقع مشخصه­های زمینه­ی رقابت و دیدن فرصت­هایی است که رقبا از آن­ها بی­اطلاع هستند. Jeff Bezos یکی از پایه­گذاران آمازون هنگام کشف توانایی فروش کتاب در اینترنت در سال 1995 دریافت که توزیع کتاب در اینترنت نه فقط هزینه­ها را کاهش می­دهد بلکه ویژگی­هایی برای مشتری­ها ایجاد می­کند که سیستم توزیع سنتی این کار را انجام نمی­دهد (ایجاد ارزش برای مشتری). امروزه این شرکت با حیات کوتاه خود به 3 میلیون دلار دست یافته و این مبلغ آگاهی از بینش در فاکتورهای ایجاد ارزش را در مقایسه با فروش 10.7 میلیون دلاری فروش سالانه­ی شرکت بزرگ John Wiley با 200 سال تجربه در این زمینه را نشان می­دهد.

تفکر استراتژیک از طریق شناخت و قوی کردن فعالیت­هایی که ارزش منحصربه­فردی برای مشتری ایجاد می­کند، مزیت رقابتی به وجود می­آورد. این کار با فهم قوانین بازار و مسئولیت خلاقانه انجام شده است. این موضوع یک رویکرد منحصربه­فرد در محیط تکاملی و ناپایدار تجارت است. این قوانین یک مدل "ساده و عمیق" روانی در شکل قوانین ایجاد کرده است و اساسی برای تصمیم­های روزانه و جهت دادن به سازمان خواهد بود. تفکر استراتژیک انگیزه و تعهد برای سازمان و ذینفعان آن ایجاد می­کند. این انگیزه و تعهد از طریق قدرتی به دست می­آید که ساده و شگفت­انگیز است.

Henry Mintzberg تفکر استراتژیک را به عنوان دیدگاهی یکپارچه از تجارت در ذهن در نظر می­گیرد (Amirian, 2014: p.71). Gray Hamel آن را به عنوان معماری هنری استراتژی مبتنی بر خلاقیت و درک تجارت توصیف می­کند. "Ralph Stacey" آن را به عنوان برنامه­ریزی بر مبنای یادگیری می­داند (Khan Buiki, 2009, p.119). هر یک از این تفاسیر، بررسی کوتاهی از این رویکرد دارند، هرچند هیچ کدام ادعای بیان همه­ی این موارد را ندارند. "Hamel and Prahalad" تفکر استراتژیک را به عنوان روشی خاص برای تفکر در نظر می­گیرد که می­تواند به عنوان مهارت معماری استراتژی نیز در نظر گرفته شود. "Mintzberg" تفکر استراتژیک را به عنوان پایه­ای برای ایجاد استراتژی­های قانون شکن ذکر می­کند؛ کاری که فرآیند­های برنامه­ریزی نمی­توانند انجام دهند. تفکر استراتژیک می­تواند به عنوان اساسی برای ایجاد استراتژی­های جدید در نظر گرفته شود که قادر است قوانین رقابت را تغییر دهد و چشم­انداز کاملاً متفاوتی از موقعیت کنونی فراهم کند. "Liedtka" برنامه­ریزی استراتژیک را برای پیاده­سازی استراتژی­های ایجاد شده از طریق تفکر استراتژیک و تسهیل تفکر استراتژیک می­داند و آن را مسئول برنامه­ریزی تسهیل فرآیند کار و پیاده­سازی نتایج آن می­داند. "Liedtka" پنج ویژگی برای تفکر استراتژیک در نظر گرفته است:

1.      رویکردی سیستمی: تفکر استراتژیک مبتنی بر نگرش سیستمی شکل داده شده است. یک متفکر استراتژیک باید یک سیستم کاملی از ارزش­ها در ذهنش ایجاد کند و رابطه­ی بین اجزای آن را بفهمد. Porter معتقد است در این نظر، استراتژی یک نگرش کلی و یکپارچه است؛ هرچند فعالیت­های بسیار متفاوت و جداگانه­ای وجود دارند. بهینه­سازی بدون یک رویکرد سیستمی ممکن نیست. زیرا، به حداکثر رساندن یک بخش ممکن است منجر به از دست دادن اهمیت ویژگی­های بخشی دیگر از سیستم شود.

2.      تمرکز بر روی هدف: تفکر استراتژیک جهت سازمان را مشخص می­کند و آن را به عنوان چراغ راه سازمان قرار می­دهد. این تمرکز به سازمان و افراد اجازه می­دهد تا همه­ی انرژی خود را در این جهت صرف کنند.

3.      فرصت­طلبی فکری: کشف فرصت­ها و استفاده از مزیت­های آن، یک اصل مهم در تفکر استراتژیک است. این ویژگی به معنی موضوعات و تجربه­های جدید و آماده کردن سازمان برای اتخاذ استراتژی­های جدید برای فرصت­های جدید است. تفکر استراتژیک به صدای ناموزون افراد خاص گوش می­کند تا فرصت­های جدید را بفهمد و توانایی دارد تا شرایط مناسب را درک کند و استراتژی را تغییر دهد.

4.      تفکر به موقع: تفکر استراتژیک تفکری است در یک سازمان که گذشته، حال و آینده را به همدیگر پیوند می­دهد. استراتژی پلی است بین حال (وضع موجود) و آینده (وضع ایده­آل). در تفکر استراتژیک، آینده باید بر اساس توانایی­های امروز ایجاد شود (که دستاوردهای گذشته­ی سازمان هستند).

5.      فرضیه­سازی: فرضیه­سازی حلقه­ی اتصال بین ویژگی­های خلاقیت و تحلیلی یک تفکر استراتژیک است. تفکر استراتژیک یک خلاقیت است. آن همچنین از ابزارهای تحلیلی بهره­مند است. این ادغام از طریق فرضیه­سازی (خلاقیت) و تست فرضیه­ها (تحلیل) اتفاق می­افتد. فرضیه­سازی سوال­های جدید را افزایش می­دهد. "چه می­شود اگر...؟" و سپس پاسخ با استفاده از تست فرضیه­ها توسط ابزار تحلیلی عرضه می­شود (Daft, 1998: 38).

این مقاله این دیدگاه را پشتیبانی می­کند که تفکر استراتژیک و برنامه­ریزی استراتژیک دو مفهوم جدا هستند و برنامه­ریزی استراتژیک بعد از تفکر استراتژیک اتفاق می­افتد. تحلیل­های نویسنده در بحث­های آینده نشان می­دهد که تفکر استراتژیک خودش را در دو سطح متفاوت آشکار می­کند: سطح فردی و سطح سازمانی. این رویکرد تمرکز کوچک بر افراد و گروه­ها را همراه با تمرکز بزرگ بر سازمان و زمینه­های آن ادغام می­کند. به عبارت دیگر، این روش تاثیر ویژگی­های فردی و اقدامات افراد را بر زمینه­های سازمانی و به طور معکوس، تاثیر زمینه­های سازمانی بر تفکر و رفتار افراد را نشان می­دهد. طوری که "Chatman (1998)" استدلال می­کند که: وقتی ما به رفتار افراد در سازمان نگاه می­کنیم؛ در واقع دو پدیده می­بینیم: افراد به عنوان خودشان و افراد به عنوان نماینده­ی سازمان... بنابراین، افراد نه فقط به عنوان نماینده­ی سازمان فعال هستند بلکه وقتی دارای ارزش، باور و اهداف هستند، به عنوان سازمان عمل می­کنند. بنابراین، درک تفکر استراتژیک نیازمند رویکرد دوجانبه است که هم ویژگی­های یک فرد همراه با تفکر استراتژیک را بررسی می­کند و همچنین تحرک و فرآیندهایی که در داخل سازمان به عنوان فعالیت افراد اتفاق می­افتد را بررسی می­کند.

3.     تفکر استراتژیک در سطح سازمانی

سطح سازمان، زمینه­ای را فراهم می­کند که در آن تفکر استراتژیک افراد می­تواند جذب شود. سازمان­ها نیازمند ایجاد ساختارها، فرآیندها و سیستم­هایی هستند که:

1.      گفت­وگوی استراتژیک پیوسته بین تیم مدیریت ارشد ایجاد کند؛

2.      از هوش و خلاقیت همه­ی کارمندان بهره ببرد.

گفت­وگوی استراتژیک به این معنی است که تفکر باید استراتژیک باید بازتاب داده شده و کشف شود. طوری که "Hanford" (1995) اشاره کرده است که: مطمئنا می­توان گفت که در سطح استراتژیک سرعت بالا به معنی استراتژیک بودن نیست. برای مثال، جدول زمانی خیلی کوتاه برای تفکر در مورد مسائل کلیدی و فرصت­ها یا برای یادگیری یک چیز جدید یا اصلاح و تشریح نقش­های سازمانی، مثال­هایی از کارهای باعجله هستند که ما از استراتژیک بودن و تفکر استراتژیک بازمی­دارد. باید ذکر کرد که همه­ی این چالش­های استراتژیک زمان می­برد. تعجیل زمانی در این موارد عقیم­کننده هستند.

در ادمه، برخی یادداشت­ها به طور خلاصه در مورد یادگیری از محیط و الگوها ارائه شده است که توسط عالمان مدیریت فراهم گردیده است (مدیران باید به طور مستقیم در فرآیندهای یادگیری شرکت کنند).

3-1.  مدل نوآوری استراتژیک "Gray Hamel"

مدل نوآوری استراتژیک پنج توصیه­ی پایه برای مدیران دارد و تاکید می­کند که اعمال این توصیه­ها زمینه­هایی برای ساخت استراتژی تحول سازمانی ایجاد می­کند.

شکل1. مدل نوآوری استراتژی (Gray Hamel)


3-2.  مولفه­های تفکر استراتژیک

این مدل به "Gean Liedtka" نسب داده شده است. این مدل مبتنی بر نظریه­های "Henry Mintzberg" است و پنج فاکتور را به عنوان مولفه­های اصلی تفکر استراتژیک توصیه می­کند:

جدول2. مولفه­های اصلی تفکر استراتژیک (Gean Liedtka)

3-3.  پنج دستور برای تفکر استراتژیک

اولین دستور: بیشتر از به دست آوردن اطلاعات، به دنبال "یادگیری" از محیط تجاری باشید.

دومین دستور: بیشتر از پاسخ دادن به نیازهای کشف شده، به دنبال کشف نیازهای پاسخ داده نشده باشید.

سومین دستور: بیش از اهداف میانی، اهداف نهایی داشته باشید.

چهارمین دستور: بیشتر از ایجاد ظرفیت برای تولید، به دنبال ایجاد ظرفیت برای رقابت باشید.

پنجمین دستور: بیشتر از سرعت در حرکت به سمت هدف، به دنبال راه­های میان­بر باشید.


شکل3. پنج دستور برای تفکر استراتژیک

شکل4. سن آماری جمعیت


شکل5. مدل­های تفکر استراتژیک

نتیجه­ گیری

من به سازمان­ها پیشنهاد می­کنم تا شورای تفکر استراتژیک را به منظور دستیابی به ورودی جدید برای گفت­وگوی استراتژیک بین مدیران ارشد ایجاد کنند. چنین شورایی باید از مدیرانی در زمینه­ها و سطوح مختلف که در دوره­ی زمانی منطقی با هم ملاقات می­کنند تشکیل شود. انتخاب این مدیران باید مبتنی بر سابقه­ی موفقیت آن­ها به عنوان مدیر، ایده­های خلاقانه و رک و راست بودن آن­ها باشد. فعالیت­های شورای تفکر استراتژیک باید بر کشف بحث­هایی که در 5 تا 10 سال آینده برای سازمان اهمیت دارد متمرکز باشد. برای مثال، اعضای شورای تفکر استراتژیک می­تواند فعالیت­هایی مانند زیر داشته باشند: ایجاد سناریوهایی در مورد مشتری­های آینده­ی سازمان، بحث و بررسی در مورد موضوعاتی مانند بازسازی و گذار و دگرگونی یا بررسی پیامدهای آخرین تفکر در مدیریت استراتژیک سازمانشان. ایده­ها و نظریه­های ارائه شده­ی اعضای شورای تفکر استراتژیک باید در طول زمان کناره­گیری مدیریت نیز ارائه شود. هدف از این کناره­گیری فراهم کردن ایده­های جدید برای مدیران ارشد، کمک به آن­ها برای دیدن موضوعات استراتژیک از دیدگاه مختلف و به چالش کشیدن مدل­های ذهنی در سازمان. زمینه­هایی وجود دارد که محققان آینده باید بر آن­ها تاکید کنند. اول، نیاز به آزمایش مدیران ارشد در مورد تفکر استراتژیک است. همچنین برخی آزمایش­ها وجود دارد که به جنبه­های تفکر استراتژیک برمی­گردد. برای مثال، آزمایش­های خلاقیت و تفکر انشعابی و معیارهای جامع­تر که برای توسعه نیاز هستند. چنین پژوهشی باید منجر به شناسایی معیار انتخابی شود که توانایی تفکر استراتژیک بلند مدت را به بهترین روش پیش­بینی می­کند. دوم، این سوال که آیا آموزش می­تواند توانایی تفکر استراتژیک مدیران ارشد را افزایش دهد یا نه، نیاز به پژوهش بیشتر دارد. همانطور که در بخش قبل بحث شد و در نهایت، چارچوب مفهومی ارائه شده در این مقاله باید از طریق پژوهش­های تجربی اعتبارسنجی شود. چنین پژوهشی باید ذات کیفی داشته باشد و شامل مطالعات موردی عمیق باشد تا بتواند شرکت­های دارای تفکر استراتژیک را با گروهی از شرکت­های بدون تفکر استراتژیک ارزیابی کند.   



[1] Pilotage

[2] Value migration: در بازاریابی به معنای تغییر نیروهای ایجاد کننده­ی ارزش است

منابع


1- Amiran, Heydar; Amiran, Zahra. (2014). Understanding the strategic thinking, ten volumes, .Amiran publications.

2- Blanchard, Ken; O'Connor, Michael. (1997). Management by values, translated by Hamid Reza Fartookzadeh, First printing, Tehran, Fara.

3- Collins, James. (2001). From good to great, Translated by Nahid Sepehrpour, First printing, Tehran, Peyk Avin.

4- Collins, James. And Jerry, Porras. (1997). Built to Last, F. Translated by Fazl Allah Amini, First printing, Tehran,Fara.

5- Daft, Richard. (1998). Theory and organizational design, translated by Seyed Ali Mohammad Aarabi and Ali

Parsaeian, First printing, Tehran, Cultural Research Bureau.

6- Farhangi, Ali Akbar. Dehghan Nayeri Mahmoud. (2010). Journal of Business Administration.

7- Ghaffarian, Vafa and Ali Ahmadi, Alireza. (2002). New approaches to strategy, strategy journal, No. 130, February. 

8- Ghaffarian, Vafa; Kiani, Gholamreza. (2005). Strategic thinking, First printing, Tehran, Fara.

9- Hatch, Mary Jo. (2006). Organization Theory: Modern, Symbolic, and Postmodern interpretation, translated by Hassan Danaei Fard, First printing, Tehran, Afkar.

10 - Hosseini, Mirza Hasan. (2010). The model of effective factors on quality of banking services, business management perspective.

11- Imam Gholizdeh, Saeid, et al. (2013). Management of Organizational Behavior, Amol, Fekre Sabz publications.

12- Kenichi Ohmae, (1992). Thinking of a strategist, translated by Davoud Mesgarian Haghighi, Industrial ManagementInstitute, Tehran.

13- Khan Buiki, Ruhollah. (2009). Analysis Brokerage office services using SERVQUAL method, Journal of Business Administration exploration.

14- Kotler, Philip. (2006). Principles of Marketing, Translated by Bahman Forouzandeh, Tehran, Amoukhtehpublications.

15- Monavarian Abbas. Aghazadeh Hashem. Shahamatnezhad Mina. (2012). Assessment of strategic thinking in themanagement of Tehran Municipality.

16- Nigel Hill. (2006). Measurement of customer satisfaction, translated by Mohammad Reza Eskandari, First printing,Tehran, Rasa Institute for Cultural Services.

17- Peters, Tom; Waterman, Robert. (1982). To the best, translated by Mehdi Gharachedaghi, First printing, Tehran,Ham Agah.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۱۶
ملیکا عطار تبریزی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی